ستارهدار کردن دانشجویان و بورسیههای غیرقانونی؛ دو روی
یک سکه
دولت
احمدی نژاد مهمترین سیاستهایش را در حوزۀ وزارت علوم هشت سال از دید مردم پنهان میکرده
است: محروم از تحصیل کردن منتقدان و بورسیه کردن موافقان و نزدیکان دولت بدون توجه
به صلاحیتهای علمی آنها.
وقتی
دانشجویی ستارهدار میشد از او به طور خصوصی میخواستند که با رسانهها مصاحبه نکنند
و دربارۀ مسألۀ گزینشیاش به کسی چیزی نگویند. دانشجوی ستارهدار در هستۀ مرکزی گزینش
یا حراست دانشگاه تهدید میشد که اگر مصاحبه کند دیگر هرگز مشکلاش حل نخواهد شد
یا حتی ممکن است مشکلات دیگری پیدا کنند. اما بسیاری از دانشجویان ستارهدار به
این وعده و وعیدها اهمیت ندادند و افکار عمومی را از ماجرا مطلع کردند، آنها در
واقع ظلمی را که احساس کرده بودند فریاد زدند. برای گروهی از محرومان از تحصیل به
ویژه در سالهای 87 تا 89 به سرعت پروندهسازی شده و ایشان را با اتهاماتی واهی به
سالها زندان محکوم کردند. اما برای همگان روشن بود که هدف از این بگیر و ببندها
تنها یک چیز بود: خفه کردن صدای ستارهدارها.
کسانی که
بدون بررسی صلاحیت علمی بورسیه شدند تا با هزینۀ دولت در دانشگاههای داخلی یا
خارجی دکترا بگیرند و بعدتر استاد دانشگاه شوند، هم طبیعی بود که دربارۀ فرایند
غیرقانونی بورسیه شدنشان به کسی چیزی نگویند و نگفتند. آنان چیزی برای افتخار
نداشتند.
به این
ترتیب در هر سال از دولت احمدی نژاد صدها نفر ستارهدار و صدها نفر دیگر بورسیه
شدهاند. تعداد دانشجویان ستارهدارِ تاکنون اعلام نشده است. اما برآوردها حاکی از
ستارهدار شدن حدود 2000 نفر در دورۀ احمدی نژاد است. تعداد بورسیههای غیرقانونی را
در ماههای گذشته حدود 3000 نفر اعلام میکردند اما این روزها از رقم وحشتناک 4000
بورسیۀ غیرقانونی یاد میشود!
روشن است
که اگر دولت تغییر نمیکرد این روندها همچنان با گستردگی ادامه مییافت. اینک
بورسیههای غیرقانونی به یک معضل وزارت علوم تبدیل شده است. اولاً دانشگاههای کشور
نیازی به این همه هیأت علمی ندارند. دوماً بیشتر این افراد صلاحیت علمی ادامه
تحصیل در مقطع دکترا و طبیعتاً تدریس در دانشگاهها را ندارند. سوماً روال بورسیه
شدن این افراد غیرقانونی بوده و وزارت علوم میخواهد برای نهادینه کردن قانونگرایی
هم که شده اقدامی انجام دهد. چهارماً وقتی صلاحیت علمی این افراد بررسی نشده است
روشن است که عدۀ دیگری وجود دارند که صلاحیت علمی دارند و بورسیه نشدهاند. به نظر
میرسد اخلاقاً باید این افراد را به بورسیهشدههای کنونی جایگزین کرد.
دشواری
وزارت علوم از اینجا است که این سه تا چهار هزار بورسیۀ غیرقانونی معمولاً به
کسانی اهدا شده است که روابطی با مسئولان و افراد صاحب نفوذ دارند. در یک سال
گذشته پشتیبانهای این افراد در مناصب گوناگون مدام به وزارت علوم فشار آوردهاند
که از این پرونده چشمپوشی کند. اینجا و آنجا شنیده میشود که بیشترین فشاری که
نمایندگان مجلس به فرجیدانا و معاونان او وارد کردهاند سر همین پروندهها است.
به ویژه که دختر وزیر علوم دولت دهم و پسر وزیر علوم دولت نهم نیز از زمرۀ کسانیاند
که به طور غیرقانونی بورسیه گرفته و هیأت علمی شدهاند.
مخالفان
وزیر علوم اما دایم فرافکنی میکنند و به مشاور عالی وزیر علوم گیر میدهند که به
فتنه 88 نزدیکی دارد یا ایراد میگیرند که چرا درِ دانشگاهها را به روی دانشجویان
ستارهدار بازکردهاند یا ادعا میکنند که آرامش دانشگاهها به هم خورده است که پوچترین
ادعای ممکن است و واقع امر این است که در دانشگاهها هم کاملاً به روی ستارهدارها
بازنشده و همچنان عدۀ زیادی محروم از تحصیل به دانشگاهها راه نیافتهاند. اخیراً
هم یکی از سردمداران استیضاح وزیر علوم ارتباط این استیضاح را با ماجرای بورسیههای
غیرقانونی انکار کرده است تا مبادا کسی خیال کند آنها مشاور عالی وزیر و
دانشجویان ستارهدار را گروگان گرفتهاند
که مسألۀ بورسیههای غیرقانونیشان حل شود.
ظاهراً
وزیر علوم به تهدیدهای این عده وقع چندانی ننهاده است و تا پای استیضاح خود
ایستادگی کرده است. این استیضاح میتواند فرصتی برای وزیر علوم و رییس جمهور باشد
تا از تریبون مجلس ماجرای فساد گسترده در وزارت علوم دولت قبل را برای مردم شرح
دهند و ابعاد آن را برای طیف گستردهای از مردم بازکنند.
دو پروژهای
که در این یادداشت دربارهاش سخن گفتیم یعنی ستارهدار کردن منتقدان و بورسیهکردن
وابستگان را باید دو روی یک سکه دانست که در کنار پروژههای دیگر دولت احمدی نژاد در
حوزۀ آموزش عالی بزرگترین ضربه را از زمان تأسیس دانشگاه در ایران بر این نهاد وارد
ساختهاند. اینک زمان بازسازی دانشگاه با کمک دانشگاهیان است و اولین شرط موفقیت
در این راه، ایستادگی در برابر همان کسانی است که هشت سال به دانشگاه توهین کردهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر